۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

آیا دانش، شیطانی است؟



 


در یکی از جلسات کلیسایی، مسئول جلسه به یکی از برادران ایماندار که یک بیماری جسمی داشت گفت: «شما که به مسیح ایمان دارید چرا باید برای بیماری تان قرص بخورید؟» از همان روز این پرسش در ذهن من به وجود آمد که آیا دانش، شیطانی است؟ و آیا یک ایماندار، نیازی به مراجعه به پزشک ندارد؟ آیا اگر دست کسی شکست فقط باید دعا کند و نباید نزد پزشک برود؟ آیا یک ایماندار نباید کودکش را برای واکسن نزد پزشک ببرد؟
پرسش هایی همچون این ها را می توان در این زمینه مطرح کرد و به عنوان یک ایماندار لازم است پاسخ هایی را برای آن ها بیابیم. من نیز به نوبۀ خود و به عنوان یک ایماندار کوشیده ام با توجه به کتاب مقدس، پاسخی برای آن ها بیابم.
در آغاز به ذکر آیاتی از کتاب مقدس می پردازم که در آن ها به قدرت خداوند اشاره شده و در آن ها آمده است که هیچ چیز خارج از قدرتِ او نیست:
«هر چه هست از خداست؛ وجود همه چیز به قدرت او وابسته است و همه چیز برای شکوه و جلال اوست. ستایش بی پایان بر او باد! آمین.» (رومیان، 11: 36. ت) [1]
«در آفرینش چیزی نیست که از خدا پوشیده بماند. همه چیز در برابر چشمان او برهنه و روباز است و همهً ما باید حساب خود را به او پس بدهیم.» (عبرانیان، 4: 13. ش)
«سرچشمه و وسیله و مقصد همه چیز، خدا است.» (رومیان، 11: 36، ش)
«پدر، همه چیز را به مسیح سپرده است.» (متی، 11: 27، ش + لوقا، 10: 22، ش + یوحنا، 13: 3)
«خدا همه چیز را زیر پای مسیح قرار داده است.» (اول قرنتیان، 15: 27، ش)
با توجه به آیات مذکور، می توان این فرضیه را مطرح کرد و در این مقاله به آن پرداخت که علم و دانش نیز خارج از حیطۀ قدرتِ خدا نیست، و یک پزشک که توانایی درمان بعضی از بیماری ها را دارد، این توانایی را از خدا دریافت کرده، یا دانشمندی که توانایی کشف یا اختراع بسیاری از چیزها را دارد این توانایی را به فیض خداوند دارد.
شاید بپرسید دانشمندی که در تولید جنگ افزارهای مرگبار شرکت می کند و بمب اتم می سازد نیز از سوی خدا این قدرت را کسب کرده است؟ پاسخ این پرسش، بسیار ساده و روشن است: خدا به دلیل این که ما را به شکل خود آفریده (پیدایش، 1: 27)، به ما آزادی نیز داده و این ماییم که می توانیم انتخاب کنیم رابرت اوپنهایمر (از نخستین سازندگان بمب اتم) باشیم یا مادر ترزا(؟)، همچنان که خدا به ما توانایی ساخت چاقو را هم داده و این ماییم که می توانیم از این چاقو برای آماده کردن بهترین غذاها استفاده کنیم یا این که با آن چاقو، کسی را بکشیم. حال اگر انسان از دانش خود برای کشف و اختراع های مفید برای جامعۀ بشری استفاده کند می تواند در حد توان خود در راستای ارادۀ خداوند حرکت کند و شیطانی نباشد. (هر چند از بهترین اختراعات مفیدِ بشر نیز استفاده های شیطانی شده است، مانند استفاده از چرخ در جنگ افزارهای مرگبار، استفاده از هواپیما برای بمباران و استفاده از آتش برای سوزاندن انسان ها.)
با این حساب، این سوال پیش می آید که وقتی چیزی همچون دانش، مانند تیغی دولبه است و هم ممکن است در راستای ارادۀ خداوند عمل کند و هم مخالف و متضاد با ارادۀ خدا، آن چیز، در اصل و در نهایت، خدایی است یا شیطانی؟
به گفتۀ کتاب مقدس، شیطان، گاهی خود را به شکل فرشتۀ نور در می آورَد (دوم قرنتیان، 11: 14) و نمونۀ بارز ِ آن این است که متی، مرقس، لوقا، یوحنا، پولس، پطرس، یعقوب و رسولان دیگر، به الهام روح القدس، همچون فرشته های نورانی، متون و نامه هایی را نوشتند، با روح القدس و تا حد توان، طبق ارادۀ خداوند زیستند و پس از ایماندارشدن، کسی را دستگیر و زندانی نکرده و نکشتند. ولی پس از آن ها، بعضی از افراد، با نیات شیطانی و با استفاده از آزادی شان، خود را به شکل فرشتۀ نور (رسول، معلم، واعظ و کشیش) درآوردند، با روح القدس و طبق ارادۀ عیسی مسیح نزیستند و قرون وسطی را - با دادگاه های تفتیش عقاید، شکنجه گاه ها، اعتراف گیری های زیر شکنجه، آدم سوزی ها و جنایت های دیگرش - به وجود آوردند.
همچنان که شیطان، گاهی خود را به شکل فرشتۀ نور در می آورَد، علم و دانش نیز کاربردی دوگانه و گاهی غیرقابل تشخیص می تواند پیدا کند. دانش و نوشته های مختلف بشری، در واقع مانند یک مادۀ خام هستند و اگر آماری کلی بگیریم معمولاً خودِ مکتشفان و مخترعان نیستند که شیطانی، عامل ِ جنگ، ویرانی، کشتار و شکنجه اند، بلکه این سیاستمداران و نظامیان اند که از این دستاوردها، استفادۀ شیطانی می کنند. به همین ترتیب، نمی توان گفت گناه ساختن بمب اتم، به گردن جان دالتون (کاشف تئوری اتم) یا انشتین است چون با این حساب، گناهِ ساختِ همۀ جنگ افزارها به گردن کاشفِ آتش است، گناهان ِ یک فرزند به گردن پدرش است و همۀ گناهان بشر بر دوش ِ خدا است چون انسان را او آفریده است!!!
چنین برداشت هایی غیرمنطقی و غیرعلمی است و هیچ عقل سالمی این ها را نمی پذیرد. با چنین دیدگاه غیرمنطقی یی اگر کسی با یک قلوه سنگ طبیعی، کسی را بکشد گناهش بر دوش کیست؟ سنگ را که کسی نساخته و در اصل آفریدۀ خدا است.
اگر انسان، آزادی نداشت، گناهان هر کس بر عهدۀ شخص دیگری قبل از او می بود و این رشته ادامه می یافت تا به گناهکار اولیه، یعنی سازندۀ سیستم ِ جبری ِ انسان و جهان برسد. ولی چون انسان، «به شکل خدا» آفریده شده و «آزادی» دارد، پس سیستم ِ جهان، جبری نیست و هر کس باید برای کار خود (یا گناه خود) پاسخ گو باشد.
کارهایی که بسیاری از دانشمندان یا پزشکان انجام می دهند شبیه به کارهایی است که ایلیا و الیشع، با قدرت خدا و از طریق ابزارهای بشری انجام می دادند: ایلیا، جامۀ خود را به آب ِ رود اردن زد، آب ِ رود، از میان به دو قسمت شد و ایلیا و الیشع از وسط آن گذشتند (دوم پادشاهان، 2: 7و8)؛ یا به دستور الیشع، در غذایی که سمّی بود، آرد ریختند و غذا قابل خوردن شد. (دوم پادشاهان، 4: 39-41) معنای سخن ام این است که پزشکان و دانشمندان همچون پیامبرانی اند که با ابزار کار می کنند و کارهای خارق العاده که کمی شبیه و نزدیک به معجزه اند انجام می دهند مانند درمان بیماری های خاص یا کشف و اختراع چیزهای شگفت انگیز همچون اتم، مواد عکاسی و ظهور فیلم یا نیروی الکتریسیته.
انبیاء، کارهای بزرگ تری انجام می دادند و پزشکان و دانشمندان، کارهای کوچک تر. البته اگرچه امروزه یا در چند سال آینده، با پیشرفت های علمی ممکن است آب رود را بتوان به دو قسمت کرد یا آش سمّی را پس از ترکیب با مواد خاصی بتوان خورد، ولی قدرت انجام پیشرفت های علمی نیز از خدا است چون در کتاب مقدس آمده: «خدا است که نفس و حیات و همه چیز را به جمیع آدمیان می بخشد.» (اعمال رسولان، 17: 25، ش) بر اساس همین آیه، علم و دانش نیز استثناء نیستند، جزئی از همه چیز اند و نمی توان گفت خدا در معجزات ایلیا و الیشع و کارهای دانشمندان و پزشکان نقشی نداشته و ندارد.(!) اگر بگوییم خدا در کارهای دانشمندان و پزشکان، نقشی ندارد، پس می توانیم روش حذف فاعل اصلی را ادامه دهیم و بگوییم لباس ایلیا، معجزۀ ایلیا را به وجود آورده، یا بگوییم آرد بوده که باعث معجزۀ الیشع شده، میکروسکوپ است که اتم را کشف کرد یا تیغ جراحی است که درمان می کند و خدای زنده، قدرتِ انجام معجزات و کارهای مختلف را به انبیاء، دانشمندان و پزشکان نداده و نمی دهد.(!)
ممکن است عده ای بگویند: خدا همیشه معجزات را با استفاده از ابزارهای مشخص انجام داده، مانند عصای موسی و لباس ایلیا، و نتیجه بگیرند که معجزات ذکر شده، واقعا معجزه نیستند بلکه کارهایی هستند که بر اساس قوانین علمی و توسط ابزارهای مادی انجام می شوند. از آن جا که "فکرهای خدا از فكرهای‌ انسان ها بلندتر و برتر است‌" (اشعیا،55: 8 و9)، خدا پیشاپیش پاسخ این افراد را در کتاب مقدس، داده است تا بدانند گاهی نیز معجزات، بدون تاثیر، دخالت یا وجود ابزار خاصی صورت گرفته است:
«.. ایلیا با آن‌ سنگها قربانگاه‌ خداوند را از نو ساخت‌. بعد زمین‌ دور قربانگاه‌ را به‌ عمق‌ یك‌ متر كند و هیزمها را روی‌ قربانگاه‌ گذاشت‌، گاو را تكه‌تكه‌ كرد و آن‌ را روی‌ هیزمها نهاد و گفت‌: "چهار سطل‌ آب‌ بیاورید و روی‌ تكه‌های‌ گاو و هیزم‌ بریزید." آنها چنین‌ كردند. ایلیا گفت‌: "باز هم‌ آب‌ بریزید." آنها باز هم‌ آب‌ ریختند. ایلیا باز گفت‌: "یكبار دیگر هم‌ بریزید." آنها برای‌ بار سوم‌ آب‌ ریختند بطوریكه‌ آب‌، قربانگاه‌ را پر ساخته‌، از آن‌ سرازیر شد و گودال‌ اطراف‌ را نیز تمام‌ پر كرد. هنگام‌ عصر كه‌ وقت‌ قربانی‌ كردن‌ بود، ایلیا كنار قربانگاه‌ ایستاد و اینطور دعا كرد: "ای‌ خداوند، خدای‌ ابراهیم‌ و اسحاق‌ و یعقوب‌، امروز آشكار كن‌ كه‌ تو خدای‌ اسرائیل‌ هستی‌ و من‌ خدمتگزار تو می‌باشم‌. ثابت‌ كن‌ كه‌ همۀ‌ این‌ كارها را من‌ به‌ فرمان‌ تو انجام‌ داده‌ام‌. ای‌ خداوند، جواب‌ بده‌. دعای‌ مرا اجابت‌ فرما تا این‌ قوم‌ بدانند كه‌ تو خدا هستی‌ و ایشان‌ را بسوی‌ خود باز می‌گردانی‌." آنگاه‌ خداوند آتشی‌ از آسمان‌ فرستاد و قربانی‌ و هیزم‌ و حتی‌ خاك‌ و سنگ‌ قربانگاه‌ را سوزانید و آب‌ گودال‌ را نیز خشك‌ كرد. وقتی‌ بنی‌اسرائیل‌ این‌ را دیدند، همگی‌ روی‌ خاك‌ افتادند و فریاد زدند: "خداوند، خداست‌! خداوند، خداست‌!"» (اول پادشاهان، 18: 32-39)
«.. كلام‌ خداوند بر الیشع‌ نازل‌ شد و او گفت‌: خداوند می‌فرماید: "بستر خشك‌ این‌ رودخانه‌ را پر از گودال‌ كنید تا من‌ آنها را از آب‌ مملو سازم‌. باد و باران‌ نخواهید دید، اما رودخانۀ‌ خشك‌ پر از آب‌ می‌شود تا هم‌ خودتان‌ سیراب‌ شوید و هم‌ چهارپایانتان‌."» (دوم پادشاهان، 3: 15-17)
جالب این جا است که طبق کتاب های به جا مانده از آن زمان، کسی با فکر انسانی خود، مسائلی همچون «معجزه از طریق ابزار» و «معجزه بدون استفاده از ابزار» را مطرح نکرده بود تا خدا یا نبی بخواهند با چنین معجزه ای و نقل آن در کتاب مقدس، پاسخ آنان را بدهند. این آیه ها علیرغم این که برای آن زمان و برای همۀ زمان ها در کتاب مقدس آمده اند، به ویژه برای پاسخ به کسانی اند که امروزه می کوشند بهانه هایی بتراشند تا معجزات عظیم خداوند را در زمان های گذشته، انکار کنند. جالب این که خداوند، معجزات بسیاری را در زمان حاضر از طریق انبیاء امروزین یا بدون استفاده از آن ها نیز انجام می دهد که شفابخشی های متعدد و دگرگونی های بنیادی در زندگی انسان ها (به ویژه در زندگی خلافکاران، بزهکاران، معتادان و ...) از جملۀ این معجزات است ولی منکران حقیقتِ عیسی مسیح، باز هم آن ها را نمی پذیرند.
در زمینۀ ارتباط نزدیک میان خداوند، دانش، نبوت، پزشکی، درمان و معجزه، نکتۀ قابل توجه دیگر این است که در عهد عتیق، زمان های گذشته و جوامع سنتی، میان دانشمند، پزشک، کاهن، نبی، مشاور پادشاه، مشاور جنگی، قانونگزار و قاضی مرز دقیقاً روشنی وجود نداشت و به این نکته، هم مردم شناسان، جامعه شناسان و مورخان اشاره کرده اند و هم در کتاب مقدس، خود خدا آن را برای ما به روشنی بیان کرده است که نمونه هایی از آن را در زیر می آوریم: 
«.. موسی‌ برای‌ رسیدگی‌ به‌ شكایات‌ مردم‌ در جایگاه‌ خود نشست‌ و مردم‌ از صبح‌ تا غروب‌ در حضور او ایستادند ..» (خروج، 18: 13-21)
«خداوند این‌ قوانین‌ را به‌ موسی‌ و هارون‌ داد: "اگر روی‌ پوست‌ بدن‌ شخصی‌ دمل‌، جوش‌ یا لكۀ براقی‌ مشاهده‌ شود، باید وی‌ را نزد هارون‌ یا یكی‌ از كاهنان‌ نسل‌ او بیاورند، چون‌ احتمال‌ دارد آن‌ شخص‌ مبتلا به‌ جذام‌ باشد. كاهن،‌ لكه‌ را معاینه‌ خواهد كرد. اگر موهایی‌ كه‌ در لكه‌ است‌ سفید شده‌ باشد و اگر آن‌ لكه‌ از پوست‌ عمیق‌تر باشد، پس‌ مرض‌ جذام‌ است‌ و كاهن‌ باید او را شرعاً نجس‌ اعلام‌ كند .."» (لاویان، 13: 1-4)
«اگر كسی‌ خانۀ خود را وقف‌ خداوند كند ولی‌ بعد بخواهد آن‌ را بازخرید نماید، كاهن‌ باید قیمت‌ خانه‌ را تعیین‌ كند و نذر كننده‌، این‌ مبلغ‌ را به‌ اضافه‌ یك‌ پنجم‌ بپردازد.» (لاویان، 27: 14)
«هرگاه‌ مردی‌ نسبت‌ به‌ زنش‌ مشكوك‌ شود و گمان‌ برد كه‌ او با مرد دیگری‌ همبستر شده‌ است‌، ولی‌ به علت‌ نبـودن‌ شهـود، دلیلـی‌ در دست‌ نداشتـه‌ باشـد، آنوقت‌ برای‌ روشن‌ شدن‌ حقیقت‌، زن‌ خود را پیش‌ كاهن‌ بیاورد.» (اعداد، 5: 12-14)
«اگر محكوم‌ از قبول‌ حكم‌ قاضی‌ یا كاهن‌ كه‌ خادم‌ خداوند است‌، خودداری‌ كند مجازات‌ او مرگ‌ است‌.» (تثنیه، 17: 12)
«سلیمـان‌ پادشاه‌ بر تمام‌ اسـرائیل‌ حكومت‌ می‌كرد و مقامات‌ دربار او عبارت‌ بودند از: عزریا (پسر صادوق‌): رئیس‌ كاهنان‌؛ .. صادوق‌ و ابیاتار: كاهن‌؛ .. زابود (پسر ناتان‌): كاهن‌ و مشاور پادشاه‌ ..» (اول پادشاهان، 4: 1-5)
 «یهوشافاط‌ [پادشاه یهودا] گفت‌: "او نبی‌ راستین‌ خداوند است‌." پس‌ پادشاهان‌ اسرائیل‌ و یهودا و ادوم‌ نزد الیشع‌ [ ِ نبی] * رفتند تا با او مشورت‌ نمایند كه‌ چه‌ كنند. (دوم پادشاهان، 3: 12)
«.. نزدیك‌ ظهر آن‌ پسر مُرد. مادرش‌ او را برداشت‌ و به‌ اتاق‌ الیشع‌ برد و جسد او را روی‌ تختخواب‌ گذاشت‌ و در را بست‌. سپس‌ برای‌ شوهرش‌ این‌ پیغام‌ را فرستاد: "خواهش‌ می‌كنم‌ یكی‌ از نوكران‌ را با الاغی‌ بفرست‌ تا نزد آن‌ مرد خدا بروم‌" ... وقتی‌ الیشع‌ آمد و دید پسر مرده‌ روی‌ رختخوابش‌ است‌، به‌ تنهایی‌ داخل‌ اطاق‌ شد و در را از پشت‌ بست‌ و نزد خداوند دعا كرد.  سپس‌ روی‌ جسد پسر دراز كشید و دهان‌ خود را بر دهان‌ او، چشم‌ خود را روی‌ چشم‌ او، و دست‌ خود را بر دستش‌ گذاشت‌ تا بدن‌ پسر گرم‌ شد. الیشع‌ برخاست‌ و چند بار در اطاق‌ از این‌ سو به‌ آن‌ سو قدم‌ زد و باز روی‌ جسد پسر دراز كشید. این‌ بار پسر هفت‌ بار عطسه‌ كرد و چشمانش‌ را گشود ..» (دوم پادشاهان، 4: گزیده ای از 20-35)
«پادشاه‌ سوریه‌ با اسرائیل‌ وارد جنگ‌ شده‌ بود. او پس‌ از مشورت‌ با افراد خود، محل‌ اردوگاه‌ جنگی‌ را تعیین‌ كرد. ولی‌ الیشع‌ محل‌ اردوگاه‌ را به‌ پادشاه‌ اسرائیل‌ خبر داد تا به‌ آنجا نزدیك‌ نشود. به‌ این‌ ترتیب‌ هر بار سوری‌ها محل‌ اردوگاه‌ خود را تغییر می‌دادند پادشاه‌ اسرائیل‌ توسط‌ الیشع‌ از محل‌ آنان‌ خبردار می‌شد(دوم پادشاهان، 6: 8-10. ت)
«پس‌ اشعیا به‌ افراد حزقیای‌ پادشاه‌ گفت‌ كه‌ مقداری‌ انجیر بگیرند و آن‌ را له‌ كرده‌، روی‌ دمل‌ حزقیا بگذارند. آنها چنین‌ كردند و حزقیا شفا یافت‌.» (دوم پادشاهان، 20: 7. ت)
«پس‌ از آنكه‌ داود در كاخ‌ سلطنتی‌ خود ساكن‌ شد، روزی‌ به‌ ناتان‌ نبی‌ گفت‌: « من‌ در این‌ كاخ‌ زیبا كه‌ با چوب‌ سرو ساخته‌ شده‌ است‌ زندگی‌ می‌كنم‌، در حالی‌ كه‌ صندوق‌ عهد خداوند در یك‌ خیمه‌ نگهداری‌ می‌ شود. ناتان‌ در جواب‌ داود گفت‌: "آنچه‌ را كه‌ در نظر داری‌ انجام‌ بده‌ زیرا خدا با توست‌."» (اول تواریخ، 17: 1-2. ت)
«[عزیای پادشاه] تا زمانی‌ كه‌ مشاور روحانی‌ اش، زكریای نبی زنده‌ بود، او از خدا پیروی‌ می‌كرد و خدا نیز او را موفق‌ می‌ساخت‌.» (دوم تواریخ، ۲۶: ۵)
در آیات بالا می بینیم که پیامبران یا کاهنان نقش های مختلفی را در جامعه ایفا می کرده اند، از نقش پزشک و مشاور پادشاه گرفته تا نقش قاضی مسائل حقوقی یا کیفری و ... . این آیه ها نشان می دهند که خدا قدرت خود را به هر شکلی بخواهد ظاهر می کند؛ گاهی از طریق ابزارهای زمینی همچون لباس ایلیا، آردی که الیشع گفته بود در آش بریزند، داروهای پزشکان، تیغ جراحی ِ جراحان، میکروسکوپ یا تلسکوپ دانشمندان، وسائل آزمایشگاهی محققان، قلم نویسندگان و مانند این ها. همچنین گاهی همچون مثال های دیگری که در بالا ذکر کردیم بدون هیچ ابزاری، معجزه انجام می شود چنان که تا امروز تغییر بسیاری از انسان ها با دیدن تصویر عیسی مسیح (یا لمس شدن توسط روح القدس یا شنیدن صدای او)، شفایافتن بسیاری از بیماران مبتلا به بیماری های لاعلاج و بسیاری از معجزات دیگر بدون هیچ ابزار زمینی یی انجام شده و می شوند.
امروزه، تا اندازه ای مرز میان انبیاء، پزشکان، دانشمندان و نقش های دیگر اجتماعی مشخص تر شده است و جالب این که اگرچه پزشکان، روانشناسان و روان پزشکان به تشخیص و درمان بیماری های مختلف می پردازند ولی باز هم گاهی در می مانند چنان که در کتاب مقدس آمده: «در حال حاضر ما هنوز نمی بینیم که همه چیز در اختیار انسان باشد.» (عبرانیان، 2: 8. ش) و چون انسان ها در می مانند، باز هم این خودِ خدا است که دستش را دراز می کند تا بسیاری از مسائل لاینحل را حل کند و بسیاری از بیماری های لاعلاج را شفا دهد. این ها همه نشانه هایی است که جلال و قدرت خداوندمان را ثابت می کند، البته برای کسانی که بینا و شنوا هستند، نه آنان که «چشم دارند ولی نمی بینند و گوش دارند ولی نمی شنوند.» (حزقیال، 12: 2. ت + مزامیر: 115: 5)
یا انبیاء و معجزه گران، وقتی انسان ها در می مانند، از سوی خداوند به یاری می آیند، شفا می دهند و معجزه می کنند. این فرایند در راستای همان فرایندی است که در طول تاریخ، خدا انجام داده و هر گاه بشر عاجز و درمانده شده و دست خود را به سوی خدا دراز کرده، خدا مستقیماً وارد عمل شده و او را نجات داده که نمونۀ بارز آن، این بود که وقتی بشریت در گناه خویش دست و پا می زد، خداوند، «پسر ِ یگانۀ خود را فرستاد» تا برای نجات انسان ها از گناه و مرگ، قربانی شود.
البته نکته ای که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد این است که طبق کتاب مقدس، خدا کارهایی را که پزشکان و دانشمندان می توانند انجام دهند، معمولاً انجام نمی دهد بلکه کارهایی را انجام می دهد که انسان ها از انجام آن عاجز مانده اند. یعنی خداوند به انسان، قدرت و فرصت می دهد که با توانایی خود، کوشش کند و بسیاری از کارها را انجام دهد و معمولاً زمانی معجزه انجام می شود که فکر بشری ناتوان مانده و انسان به بن بست رسیده و به این ترتیب تناسب زیبایی میان آزادی و قدرت انسان با قدرت و محبت خدا ایجاد شده است. شاید رابطۀ خدا و انسان را به پدر و کودکی بتوان تشبیه کرد که پدر، دست فرزند را گرفته و به او راه رفتن یاد می دهد (تشبیهی از پیشرفت های انسانی و علمی بشر) و هرگاه فرزند می لغزد و در خطر قرار می گیرد، یا بدن اش آسیب می بیند و قادر به راه رفتن نیست، پدر، دست خود را دراز کرده او را نگه می دارد تا نیفتد و آسیب نبیند (که این هم تشبیهی از فرستادن انبیاء و معجزات خداوند می تواند باشد).
مسیح در مدتی که بر روی زمین بود، کلاس های علمی برگزار نکرد، آزمایشگاه شیمی یا رصد خانه تأسیس نکرد و بیمارستان و مطب و شرکت های تحقیقاتی را بنا نکرد، ولی علیه دانشمندان و پزشکان نیز سخنی نگفت. در جهانی که با مسیح ساخته شود از بیماری، فقر، تکنولوژی های مخرّب، بازی های کامپیوتری سرسام آور، موشک های قاره پیما با قابلیت نصب کلاهک اتمی، بمب اتم و مانند این ها اثری نیست. مسیح به روشنی و به زبان سادۀ انسانی به ما گفت: «هرچه از پدر به نام من بخواهید، آن را به شما خواهد داد. تاکنون به نام من چیزی نخواسته‌اید؛ بخواهید تا بیابید و شادی‌تان کامل شود.» (یوحنا، 16: 23و24) چون خدا، همه چیز است، یعنی خدا، همۀ چیزهای خوب است: هم خودِ حکمت است (یوحنا، 1: 1-3) [2]، هم خودِ شادی، هم خودِ سلامتی و هم خودِ صلح. وقتی می گوییم ما در مسیحیم و مسیح در ما است، وقتی می گوییم خدا با ما است، معنای آن همین است؛ یعنی ما در شادی هستیم، شادی با ما است، دانش با ما است، سلامتی، خوشبختی، صلح و در اصل: خدا با ما است.
از آن جایی که «پدر، همه چیز را به مسیح سپرده است.» (متی، 11: 27، ش) وقتی به مسیح ایمان می آورید «.. در واقع همه چیز به شما تعلق دارد» (قرنتیان اول، 3: 21. ش) بنابراین «همه چیز از آن شما است و شما از آن مسیح هستید و مسیح از آن خدا است.» (قرنتیان اول، 3: 22-23. ه) پس «اگر کسی سخن می‌گوید، همچون سخنگوی خدا بگوید؛ و اگر کسی خدمت می‌کند، با قدرتی که خدا می‌بخشد خدمت کند، تا در همه‌چیز، خدا به‌واسطۀ عیسی مسیح تمجید شود.» (پطرس اول، 4: 11، ه)
آیۀ بالا را برای دانشمندان و پزشکان اینچنین می توان تفسیرکرد: اگر کسی (دانشمندی) سخن می‌گوید، همچون سخنگوی خدا بگوید؛ و اگر کسی (پزشکی) خدمت می‌کند، با قدرتی که خدا می‌بخشد خدمت کند، تا در همه‌چیز، خدا به‌واسطۀ عیسی مسیح تمجید شود.
در پیشگاه خداوند و در برابر عظمت و جلال ِ حکمتِ پنهان ِ او (اول قرنتیان،2: 22. ه)، به کارگیری حکمت زمینی، علم بشری و ابزارهای مربوط به آن ها برای تامین سلامتی، آرامش و صلح انسان ها، با نظافت معبدِ خداوند فرقی ندارد، به شرطی که «به کار گیرندۀ آن» یعنی «حکیم»، آن را در خدمت خدا و نقشۀ خدا و وسیله ای برای جلال دادن به او قرار دهد. چون خدایی که «همه چیز به قدرت او وابسته است و همه چیز برای شکوه و جلال او است» (رومیان، 11: 36، ت)، تبعیضی میان آفریده های خود قائل نمی شود و «خدایی است با عظمت و توانا و با هیبت که تبعیض را نمی پسندد و رشوه نمی گیرد.» (تثنیه، 10: 17)]، نه یک پزشک، برتر از یک نظافتچی ِ کلیسا است و نه یک نظافتچی ِ کلیسا برتر از یک پزشک، مگر این که یکی از این دو بخواهد با «کار ِ خود»، خودش را جلال دهد و چون در واقع قادر نیست خود را جلال دهد، فرو می افتد و پایین تر از دیگری قرار می گیرد، یعنی پایین تر از کسی که خودش و کارش را در خدمت خدا و زیر ِ مسح و برکتِ او قرار می دهد.
اگر دانش و حکمت انسانی، ادعای نجات انسان، نجات روح، توصیف و توجیهِ «همه چیز» را نداشته باشد، ادعا نکند که می تواند جای «محبت، ایمان و امید در خداوند» را بگیرد و مدعی نشود که بسی بهتر از «محبت، ایمان و امید در خداوند»، بر تختِ قلب و زندگی انسان می تواند تکیه زند، در زمین ِ خداوند و چه بسا در ملکوت خدا، می تواند نقشی مثبت ایفا کند. این در صورتی ممکن است که حکیمان، دروازه های قلب شان را بر «محبت، ایمان و امید در خداوند» گشوده باشند و با استفاده از دانش، خداوند را جلال دهند چنان که یک خادم ِ واقعی، با نظافتِ کلیسا یا شستن ِ ظرف های آن، خداوند را جلال می دهد نه خود را.
امروزه، پزشکان با قدرتی که از سوی خدا به آنان عطا شده، به شفای بیماران می توانند بپردازند یا دانشمندان با قدرتی که از سوی خدا به آنان داده شده، راه را برای رفاه و آرامش بشر می توانند هموار کنند، رفاه و آرامشی که خودِ خداوند برای بشر می خواهد و در آن برای خدا می توان زندگی کرد و همچون عیسی مسیح به انسان ها می توان خدمت کرد و خدا را می توان جلال داد. دانش و قدرت پزشکان یا دانشمندان، بر خلاف ادعاهای استفان هاوکینگ، نه تنها منکر و مخالفِ دانش و قدرتِ خدا نیست، بلکه نشانه ای بر اثبات آن ها است. البته روشن است که پزشکان و دانشمندان با استفاده از آزادی یی که (باز هم) خداوند به آنان داده، از دانش و قدرت شان در راستای ارادۀ خدا می توانند حرکت کنند یا برخلاف آن. این جا است که تفاوت میان کسی همچون مادر ترزا با سازندۀ بمب اتم مشخص می شود.
در پایان طبق آیه ای از کتاب مقدس می توان گفت: «هیچ قدرتی جز از سوی خدا نیست و قدرت هایی که وجود دارند، از جانب خدا مقرر شده‌اند.» (رومیان، 13: 1. ه) پس هیچ دانشمندی بدون خواستِ خدا نمی تواند چیزی بیاموزد یا کشف و اختراع کند و یک پزشک نیز خارج از ارادۀ عیسی مسیح، قدرتِ تشخیص و درمان بیماری ها را ندارد و ناتوانی دانشمندان و پزشکان در بسیاری از موارد، خود، ثابت کنندۀ این حقیقت است که آنان، همۀ دانش و همۀ حقیقت را در اختیار ندارند چنان که در کتاب مقدس آمده است: «اگر کسی گمان می کند که بر همه چیز واقف است، واقعأ آنطوری که باید و شاید هنوز چیزی نمی داند.» (قرنتیان اول، 8: 6)
پس دانش، در اصل شیطانی نیست، چنان که انسان، شیطانی نیست و کرۀ زمین و خورشید و کهکشان ها شیطانی نیستند. این ها آفریدۀ خدایند و بیش از قدرتی که خدا به آنان داده است، قدرتی ندارند و نمی توانند ارادۀ خدا را تغییر بدهند. انسان، آزاد است، چنان که خدا آزادی مطلق است و مهم این است که به «ِخدای سلامتی»، «خدای قدیر»، «مشیر» (مشورت دهنده) و «عظیم»، ایمان داشته باشند؛ با چنین ایمانی، انسان اصلاً به شیطان و گناه فکر نخواهد کرد که فلان چیز یا فلان کار گناه است یا نه(؟)، شیطانی است یا خدایی(؟)، بسیاری از پرسش ها برای او حل خواهد شد و در «شالوم»  ِ خداوند خواهد زیست.[3]
                                           پادشاهی و قدرت و جلال تا ابد از آن ِ خداوند است،
                                                                                                                   آمین.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در تمامی مقاله، آن چه در کروشه آمده، توسط نویسندۀ مقاله افزوده شده است.
1. در این مقاله، ترجمه ها، از ترجمۀ قدیم آورده شده است و هر جا از ترجمۀ دیگری استفاده شده، به نام آن ترجمه با حروف اختصاری اشاره شده است:
ش: ترجمۀ شریف
ت: ترجمۀ تفسیری
ه: ترجمۀ هزارۀ نو
برای یافتن آیه ها، نویسنده از یادداشت های کتاب مقدس خود و نیز از سایت های رازگاه و کلمه بهره گرفته و در صورتی که در تایپ و املای کلمات فارسی، اشکالی سهوی وجود داشته حتی الامکان در اصلاح آن کوشیده و در عین حال تا اندازه ای آیین نگارش ِ ترجمۀ مورد استفاده، حفظ شده است. آدرس اینترنتی سایت رازگاه:
2. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به: مقالۀ «در آغاز منطق بود و منطق نزد خدا بود ...»:
بخش های «حکمت و عمل خداوند» و «حکمت انسانی، در مقایسه با حکمت خدا، حکمت نیست»
3. از نظر ریشه‌شناسی، واژۀ «شالوم» از باب ثلاثی «شلم» مشتق شده، با کلمۀ Shalem (به معنی کامل بودن، خوب بودن، کامیاب شدن، سالم شدن، همخوانی و موقعیت مناسب) هم ریشه بوده و کلمۀ سلام و سلامتی نیز از آن گرفته شده است.
در زبان عبری مفهوم صلح با لفظ «شالوم» بیان می‌شود، اما مفهوم «شالوم» بسیار وسیع‌‌تر از حالت ترك مخاصمه، آتش ‌بس یا عدم وجود جنگ است. «شالوم» از مفاهيمی است كه در منابع معتبر يهود بارها بر آن تأكيدشده، تا جايی كه خداوند، «شالوم» را به‌عنوان عنصر اصلی سعادت بشر ذكر كرده و بر طبق بشارات كتاب مقدس، «شالوم» (صلح كامل و جهان شمول) بزرگترين هديۀ منجی موعود به جهانيان خواهدبود.       
      طبق اعتقاد یهودیان، در زمان ظهور منجی موعود، «شالوم» به طور كامل در جهان حكمفرما خواهد شد، نياز به هيچ جنگ افزاری احساس نشده و تمامی توان بشر برای سازندگی و رفاه به كار گرفته خواهد شد. در آن دوران قضاوت تنها به عادل ترين قاضيان جهان سپرده خواهدشد، ترس در جهان وجود نخواهد داشت، صلح و امنيت چنان بر جهان سايه می افكند که نه تنها ديگر نيازی به جنگ نيست، بلكه به آموزش فنون جنگی نيز نيازی نخواهد بود.      
از ديدگاه كتاب مقدس صلح به زمان و مكان خاصی محدود نمی‌شود و خداوند ارزش صلح را به تمامی جهان و به‌ويژه تمام فرزندان ابراهيم عطاكرده‌است، ارزش مفهوم صلح به حدی بالا است كه اگر خداوند بخواهد قومی را متبرك كند آنان را با صلح متبرك می‌فرمايد و چنانچه شروران و ظالمان قصد جنگ افروزی و ستم كنند و بخواهند صلح را از ميان ببرند خداوند خود با آنان مقابله خواهد كرد. 
در تمامی منابع يهودي اين مفهوم بارها تكرار می‌شود و تلاش برای برقراری «شالوم» (صلح، دوستی و عدالت در جهان) از وظايف شرعی يهوديان است. حتی هنگامی كه جنگ نيز اجتناب ناپذير می‌شود و حتی پس از جنگ، قوانين متعددی برای ممانعت از جنگ و كاهش خسارات و اثرات تخريبی آن ذكرشده و طبق كتاب «قوانين پادشاهان»[پادشاهان]، انسان ها تا زمانی كه تمامی راه های صلح آميز را نيازموده باشند از هر جنگی منع شده اند.    
واژۀ «شالوم» در «پیدایش» باب 15 آیه 16 و باب 33 آیه 18 به معنی کامل بودن به کار رفته و در منابع معتبر يهود نیز به معنای كامل‌بودن، خوب‌بودن و كامياب ‌شدن است. «شالوم» يا صلح، حالتی است كه فرد در درون خويش و در ارتباط با طبيعت و يا به طور كلی در ارتباط با تمامی جهان در حالت كامل بودن، اعلی بودن و بی نقصی است؛ از نظر بزرگترين مفسرين تورات، اين كلمه در تمام اين معانی به كار رفته است و «شالوم» از ديدگاه عقايد يهودی راهی برای رسيدن به خدا محسوب می‌شود و حتی در بعضی مواقع در كتاب مقدس، «شالوم» به عنوان خوبی مطلق و در تقابل كامل با بدی و شر مطرح می‌شود.
پايبندی و احترام به صلح از شروط اوليه و بديهی سعادت است و در رديف پرهيز از بدی و نگاه داشتن زبان از بدگويی قرارمی‌‌گيرد و در كتاب «قوانين پادشاهان»، از كلمۀ «شالوم» به عنوان صداقت، راستی و درستی استفاده شده است يعنی می توان گفت از ديدگاه يهوديت، صلح، تكامل، خوبی و صداقت در كنار يكديگر معنا پيدا کرده و يك مفهوم واحد را به ذهن متبادر می‌نمايند. 
حافظ اصلی «شالوم» در جهان ذات اقدس الهی است و اورشلیم هم به معنی شهر شالوم و شهر صلح، مقدس ترین شهر جهان بوده، خداوند نام خود را بر آن نهاده و مالک آن است.
منبع استفاده شده برای معنی «شالوم»: http://www.andishehaa.com/forums/showthread.php?t=1348

نویسنده:

ساقی عقیلی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر